جدول جو
جدول جو

معنی سواری گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

سواری گرفتن
دیگری را به نفع خود به کار کشیدن
تصویری از سواری گرفتن
تصویر سواری گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
سواری گرفتن
بهره کشی کردن، بیگاری کشیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ دَرْ، رَ / رِ دَ)
روایی یافتن. رجوع به روایی یافتن شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ کَ دَ)
اندوهناک شدن و آزرده شدن و آشفته شدن. (فرهنگ نفیسی)
لغت نامه دهخدا
(بَ لِ گِ رِ تَ)
ناچیز گرفتن. حقیر شمردن. ناچیز انگاشتن. بچیزی نیاوردن. (یادداشت بخط مؤلف) :
کآن فژه پیر زبهر تو مرا خوار گرفت
برهاناد از او ایزد جبار مرا.
رودکی.
هنوز این نیاموخت آئین جنگ
همی خوار گیرد نبرد پلنگ.
فردوسی.
کسی گر خوار گیرد راه دین را
برد فردا پشیمانی و کیفر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از غباری گرفتن
تصویر غباری گرفتن
اندوهناک شدن اندوهناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراری گرفتن
تصویر قراری گرفتن
آرام گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوار گرفتن
تصویر خوار گرفتن
آسان گرفتن کاری را، بی اهمیت دانستن بی اعتبار تلقی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غباری گرفتن
تصویر غباری گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
اندوهناک شدن
فرهنگ فارسی معین
اشتباه گرفتن، متوجه اشتباه دیگری شدن، خطا گرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد